تولد 8 سالگی علی عزیز با تم فضا
پیش به سوی یه تولد فضانوردی کاملا پسرانه
در ابتدا یه تشکر ویژه دارم از شادی جون مامان تینا و رایان گلم که تم تولد فضانوردی رو بهم دادن و کلی بهم کمک کردن
وقتی ایده ی این تم به ذهنم رسید گفتم اولین هستیم.چون هرچی جستجو کردم چیزی ندیدم...ولی یهو خارجیشو جستجو زدم دیدم اوووووووووووووه شونصدتا قبل ما انجام دادناصلنم کاراشون قشنگ نبوداصلنم ازشون تقلید نکردم
(علی گفت مامان روز تولدم منو بفرست خونه همسایه و بعد دوستام که اومدن کفشاشونو بردار و منو صدا کن و یهو چراغا رو روشن کن سورپرایز بشمنمی دونم این خنگولک بازیاش از عواقب تک فرزندیه؟)
این کارتای دعوت بودن که بعضی جاهاشو نفهمیدم یعنی چی؟حالا فحش داده هم نمیدونم
خوش آمد گویی...اینم فحش توش داده نمیدونم
اینا همش خلاقیت خودمهبا همکاری علی
ژله کهکشان...سر سه ثانیه بچه ها خوردنشبه جان خودم این ایده ی خودم بود
با سر بطری آب علی و کاسه کرم شبم درستشون کردم
عکس کیک رو تو نت دیده بودم و اجراش کردم...البته با عرض پوزش از آمریکایی ها پرچم ایران رو،رو کره ی ماه زدیم و مشت محکمی بر دهانشون زدیمتا یاد نگیرن زودتر از ما چیزی به ذهنشون برسه
تا دو شب پای این کیک بودم...دوتا کیک اسفنجی و کره ماه هم شیفون موکا بود...انصافا کیکش خوشمزه بود
خوبیه فوندانت اینه که بچه ها هم میتونن تو تزئین کمک کنن...ستاره ها...نوشته ها ...پرچم ایران و گردی ها کار سجاد و علی و البته با کمک زن داداش کوچیکه بوددیگه چون مهمونام بچه بودن زیاد رو تمیزکاریش زوم نبودم
ساعت دو اینارو درست کردم برای همین کج کولن...کیک چوبی با برش های باقی مانده کیک و خامه و شکلات
بعضی چشم ها و نقاشیشون کار علیه...مثلا اون سیبیلوئه
یادم رفت سرشون رو ترایفل رنگی بزنمبچه ها اینارو هم خیلی دوست داشتن
سالاد یونانی سفینه
ماکارونی داداش پز که خیلی خوشمزه بود
ساندویچ کالباس که تقریبا بچه ها از غذاها همینو خوردن
البته مادرشوهر عزیزم آش درست کرده بود و خواهر جونیم هم سوپ خامه و شیر
دسر شکلاتی بشقاب پرنده مثلا
لیبل نوشابه (البته فکر کنم)
دسر شکلاتی رو از روی یه وب درست کردم که متاسفانه مثل شکلش نشد و فکر کنم دستورش ایراد داشت ولی مزش عااااااااااااااااااالی بود و همه عاشقش شدن
دوستای دعوتیه علی 20 نفر بودن که فقط 11 تاشون اومدن ولی خدا رو شکر که نیومدن ،چون همینارو هم بابای علی تونست کنترل کنه
مثلا با این بازیا سرگرمشون کرد...
یا از این بازیا
و بازنده این بلا سرش میاد حتی اگر تولدش باشه
یا باید سواری بده و علی خوشحال از دیدن این صحنه...پسرن دیگه...نهایت مهر و محبت
و خیلی بازیهای دیگه...آخر تولد همه لنگ لنگان و خیسه عرق رفتن خونه
توی پارکینگ هم فوتبال بازی کردن که داورشون همسری بود و جدا اگر نبود نمیدونم من چجوری میخواستم این شیطونکارو کنترل کنم
رقص هم داشتیم
علی رکورد اوشین رو شکست و با یه دست بچه به بغل و با یه دست میرقصید
اینجا زیادی جوگیر شده و رفته تو حس
علی و رفقاالبته بعضیاشون
برای لباسش کلی ایده داشتم...روبان سیاه و دوتا بطری آب که نقره ای شدن برای پشتشو و یه سری آرم و...آماده کرده بودم ولی خیاط خیلی اذیت کردیه روز قبلش بهم تحویل داد...حسه خیاطی نداشتم وگرنه خودم میدوختم...تازه کمی تنگش بودکلا از لباسش خیلی استقبال نکرد...کلاهشم کلاه ایمنی داییم بود
هدیه به بچه ها با توجه به تممون دستبند های شب نما بود
چی میشد کره ماه وسطش این شکلی بود؟
با تشکر از سارا جون مامان علی خوش تیپ